هدف نویسندة کتاب حاضر، دفاع از امکانپذیری فراروی از زبان و لذت در فلسفة سیاسی است؛ این که به زعم فیلسوفان ضد روشنگری و به تعبیر هابرماس، همچنان میتوان از عقلانیت ناتمام مدرنیته دفاع کرد؛ این که میتوان در نقطهای پیشاتاویلی و پیشازبانی ایستاد و از آن موضع، ایدئولوژی را نقد کرد؛ و این که لازم نیست برای نقد ایدئولوژی، آنگونه که مولفان پستمدرن باور دارند، خرد را حکم به مرگ و ایست داد، حقیقت را توهم و پندار خواند و جهان بیرون از ذهن را دستنیافتنی دانست و به دنبال این تصور، مهار زبان و لذت را رها کرده، فلسفه را به چراگاه این دو تبدیل نمود. نگارنده در این کتاب، از امکان عقلانی عدول از زبانگروی دفاع میکند و امید دارد که مهیاکنندة بستر رهایش فلسفه از زبان و لذت باشد.