نظریه اقتصادی تعادل عمومی، ریشه در کار والراس داشته و با مقاله بنیادین ارو و دبرو به پیشرفت رسمی خود رسید. پیشرفت این نظریه با تلاشهای اقتصاددانان و ریاضیدانان بسیار باهوشی که تعداد زیادی از جنبههای متفاوت این نظریه را اصلاح نمودند حاصل شده است. به هر حال این کار پیشگامانه پروفسور اسکارف بود که این نظریه انتزاعی را به حیطه مسائل تجربی حقیقی وارد کرد. اسکارف مسئله محاسبه تعادل را برای مدل به اصطلاح والراسی بیان نمود و آن را حل کرد. پروفسور شون و پروفسور والی، دو تن از شاگردان اسکارف، اولین افرادی بودند که توانایی تحلیل تجربی این نظریه را هنگام آغاز تحلیل اثرات اقتصادی برخی اصلاحات مالی در اقتصاد ایالات متحده آمریکا نشان دادند. از آن پس، حوزه و رشتهای که در ادبیات اقتصادی آنرا با نام تعادل عمومی کاربردی میشناسیم از حرکت و رشد بازنایستاده است. ممکن است به نظر برسد مقالات متعددی که در مورد کاربردهای تجربی تئوری پایه ای تعادل عمومی پژوهش میکنند، مشترکات اندکی داشته باشند. آنها موضوعات و سوالات اساسی را در حوزههایی به تنوع مالیه عمومی (تأثیر اصلاحات مالیاتی بر رفاه خانوارهای کشور و درآمد دولت چیست؟)، تجارت (منافع اقتصادی توافقنامههای تجاری میان دو یا چند کشور و منطقه چیست و این منافع چگونه میان طرفین توزیع شده است؟)، اقتصاد محیط زیست چگونه مالیاتهای سبزو یا مجوزهای محدودکننده انتشار آلودگی بر انتشار 2CO تأثیر میگذارد؟علم اقتصاد شهری و منطقهای و سایر حوزهها مطرح میکنند. به هر حال، پاسخهای کمی مناسب به همگی این سوالات را میتوان با کمک ابزارها و روش شناسیارائه شده در تعادل عمومی کاربردی پیدا کرد.