پسرک در اولین سالی که به مدرسه می رفت در راه مدرسه با آقای سومر آشنا شد. در آن زمان او می توانست از درخت بالا برود و حتی برای چند لحظه ی کوتاه پرواز کند. بعدها دوچرخه سواری یاد گرفت تا برای رفتن به خانه ی معلم پیانویش که دوشیزه ای بدخلق و ترسناک بود مجبور به پیاده رفتن نشود. او در تمام مدت حتی در هنگام بارش باران و برف و یا وزش بادهای شدید آقای سومر را می دید که با گام های بلند و شتابزده از او جلو می زند. یک روز که با پدرش در بوران گیر کرده بودند هر قدر از آقای سومر خواستند به اتومبیل آن ها سوار شود او نپذیرفته و با التماس فریاد زده بود "راحتم بگذارید دیگر!! ". همین مسئله سبب شد زمانی که آقای سومر آرام آرام به داخل دریاچه می رود و دیگر برنمی گردد، پسرک که شاهد غرق شدن اوست در کار او دخالت نمی کند و "او را راحت می گذارد!!" داستان آقای سومر در طول رشد یک پسر بچه ی پرتلاش، کتابخوان، پیانیست و ... روی می دهد. او تمام رویدادهای زندگی خود را در مدت ده سال با هیجان بیان می کند. از وقتی عاشق همکلاسی اش می شود تا زمانی که مجبور به تحمل فریادهای معلم موسیقی اش می شود و حتی زمانی که تمام قصه های برادران گریم و... را خوانده و دو فیلم درباره ی امپراطوری اتریش در سینما دیده است. در طول این ده سال همه جا آقای سومر همراه و در کنار اوست بدون آن که نقشی در زندگی او داشته باشد و همین سبب هیجان داستان است. آن چه در داستان اهمیت دارد خواسته ی آقای سومر است که پسرک به آن اهمیت می دهد و در آستانه ی مرگ او حتی در کارش دخالت نمی کند و هرگز راز مرگ او را هم به کسی نمی گوید مبادا خواسته ی ملتمسانه ی آقای سومر را زیر پا گذاشته باشد. تصاویر هنرمندانه و خیال انگیز است و مانند متن پر کشش داستان، به مخاطب لذت می بخشد. کتاب کارکرد تربیتی دارد. می تواند برای کودکان در حال رشد الگوی مقاومت در برابر سختی ها باشد.