تاریخ بشر مملو از اتخاذ سیاستهای غیراخلاقی به وسیلة حکمرانان در سیاست عملی، اعم از سیاست داخلی و بینالمللی، است. یکی از دلایل مهم ذهنیت و داوری منفی گروههایی از اقشار اجتماعی در جوامع مختلف درباره سیاست عملی را میبایست در همین تجزیة تاریخی آنان از اتخاذ روشهای غیراخلاقی و غیرانسانی در عرصة سیاست عملی جستوجو نمود. «نیکولو ماکیاولی» که از وی به عنوان پرچمدار دفاع از جدایی اخلاق و سیاست در حوزههای قدرت سیاسی یاد میشود، در دو رسالة خود به نام «شهریار» و «گفتارها یا مباحث» تلاش میکند آموزههای خود را بر پایة تجارت واقعی در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی در جوامع بشری استوار سازد. بر همین اساس وی در هر دو رسالة یادشده، به رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی حکمرانان مختلف در غرب و شرق از حمله به ایران اشاره میکند تا نشان دهد که هرچند پایبندی به فضایل اخلاقی مطلوب است، اما با حفظ و صیانت از قدرت سیاسی چندان سر سازگاری ندارد. پژوهش حاضر در چهار فصل گردآمده است. فصل اول مشتمل بر کلیات و تعاریف لغوی و اصطلاحی مفاهیم اخلاق و سیاست و دیگر مفاهیم مرتبط با حوزة سیاست مانند قدرت، اقتدار و دولت است. همچنین در این فصل به فلسفة اخلاق در حیات متفکران و صاحبنظران اسلامی و نحلههای مختلف فکری در جهان اسلام و غرب پرداخته شده است. «اخلاق و سیاست در فلسفة سیاسی غرب»، «رابطة اخلاق و سیاست در فلسفة سیاسی اسلام» و «بازتاب رابطة اخلاق و سیاست در آموزههای فارابی»، «غزالی و خواجهنظامالملک» دیگر بخشهای کتاب به شمار میروند