در مجموعهی حاضر هشت داستان کوتاه ذیل این عناوین فراهم آمده است: ماه پنجم، نور آبی، چمدان، توتفرنگی، قصه، نفرین، کی نصف کلوچهی منو گاز زده؟، و فقط به توپ نگاه کن. برای مثال" قصه" روایت پیرمردی است پنجاه و پنج ساله با نام "امین" که در همسایگی راوی به سر برده و هرشب برای او داستان یا خاطرهای را ذکر میکند. تا این که یک شب، راوی در خانهی پیرمرد متوجه صندوقچهای میشود که در آن مهروموم شده و علت را جویا میشود. پیرمرد در جواب میگوید: "این صندوق مال پدربزرگم بود. قبل از آن هم مال یک دورهگرد. پدربزرگم یک شب به دورهگرد جای خواب و شام میدهد و در عوض، این صندوق را ازش میگیرد. میگفت وقتی که قصهی صندوق را شنید هیچوقت درش را باز نکرد و....