چهار جوان، سیما، خواهرش، نامزد سابق اش و یکی از اقوام نزدیک شان، به بهانه ی فروش ویلا و تقسیم مرده ریگ پدر به شمال سفر می کنند. در فاصله ی یک نیم روز بین آن ها بحث هایی درمی گیرد و اتفاقاتی رخ می دهد که همگی در می یابند هیچ یک از وقایع گذشته آن گونه که گمان می برده اند نبوده و … خود نویسنده در مورد چگونگی شکل گیری رمانش می گوید: برای نوشتن «سمفونی ناکوک رنگ ها»، یک دغدغه ی فرمی داشتم و آن نوشتن رمانی در چارچوب زمانی محدود، در یک فضای بسته و به گونه ای دیالوگ محور بود و یک انگیزه ی دلی و آن نوشتن داستانی که صدایی باشد هر چند کوتاه از سویدای جوانان سرزمینم در واکنش به آنچه در گذشته ای نه چندان دور بر همه ی ما رفت.