اگر با نگاهی منصفانه به میراث پزشکی روزگار اسلامی مراجعه کنیم، و به ویژه اگر در آثار برجای مانده از پزشکان ایرانی از خاندان بختیشوع تا علی بن ربن طبری و محمد بن زکریای رازی و علی بن عباس مجوسی اهوازی و ابوبکر اخوینی بخاری و ابن سینا و ابومنصور موفق هروی و همگنان سپسین آنان بنگریم، با آغوش باز و نگاه کنجکاو و دقیقی مواجه خواهیم شد که میراث علمی پیشینیان را ارج می نهد و هم هنگام از سنجشگری آنها به محک تجربه و استدلال باز نمی ایستد. بی گمان فراتر از دستاوردهای ارجمند و ارزشمند این پزشکان، همین گشاده رویی در برخورد با جهان های دانشی گونه گون و نهراسیدن از آزمودن از آن خود پنداشته هایمان به ترازوی داشته های دیگران، مهمترین پیامی است که آنها از ورای سده ها پیش روی ما می نهند. اینکه ما به این پیام چه پاسخی بتوانیم داد، به گمان نگارنده این سطرها، پیش از آنکه برخاسته از پسندهای آنی و احساسی ما بباید بود، نیازمند برخوردی است اندیشمندانه و همراه با درنگ و به دور از داوری های شتابزده و بسا که شبه علمی.