« در اتیوپی عنتر خانمی ، یعنی عنتر مونثی ، به نام لوسی، تصمیم گرفت با جهشی بزرگ زندگی اش را از این رو به آن رو کند . ما نمی دانیم هدف او از این جهش بزرگ چه بود. شاید در اندیشه این چیزی برای خوردن پیدا کند یا همسان مذکری تا با او جفتگیری کند. شاید هم در اندیشه پریدن روی درخت دیگری بود که تصور میکرد درخت بهتری است. او مطمئنا نمی دانست اتفاقی که آن روز با شکستن نیمی از استخوانهای بدنش برایش رخ می دهد ، او را تبدیل به مهم ترین و مشهورترین فرد گونه اش می کند . چنین ماجراجویی های بزرگی معمولا بهای گزافی دارند که برای لوسی جانش بود . البته اگر هم می دانست ، چندان فرقی برایش نداشت ، چون سه میلیون و دویست هزار سال پیش برای کسی شهرت اهمیتی نداشت . » کتابهای زیادی درباره اقدامات بزرگ جامعه بشری ، رهبران بزرگ ، مخترعان و کاشفان نابغه و انسانهایی برخوردار از روحی والا و معنویتی سرشار نوشته شده است . این کتاب اما درباره مصادیق حماقت در طول تاریخ بشریت و توان بالای انسانها برای گند زدن است ؛ از سرگذشت رهبران خودکامه ای که با تصمیمات ابلهانه کشور و ملتشان را به فنا دادند گرفته تا مردمی که به خاطر باورهای خرافی یا حرص و طمعشان با انتخاب هایی غلط دستی دستی خودشان را به خاک سیاه نشاندند.