آری، چنین آغاز شد این زندگی بهشتآسا، جهانی که اکنون در نظرمان سخت طبیعی مینماید، آن قدر که کم و بیش وسوسه میشویم روزگار تلخ گذشته را به فراموشی بسپاریم، دوران بازار سیاه و هرج و مرج و فساد و انواع و اقسام کوپن و خستگی و سرخوردگی، عصری که خوشبختانه آن را از سر گذراندهایم اما هنوز چندان از ما دور نیست. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم وقتی اروپا هنوز گرفتار تبعات جنگ است و دولت ها به سختی از پس سیر کردن شکم اتباعشان برمیآیند و کوپن و سهمیه ارزاق بازار داغی دارد، یکباره در پاریس نقاشی ظهور میکند با استعدادی عجیب یعنی کشیدن تابلوهایی که مخاطب با دیدنشان سیر میشود و دیگر احساس گرسنگی نمیکند. این خبر مثل بمب میترکد و همگان را به تکاپو میاندازد، خاصه فقرا و دلالان را فقرا به امید سیر کردن شکمشان و دلالان به سودای پر کردن جیبهایشان.