آلفرد آندرس (1980-1914) ، یکی از برجسته ترین داستان نویسان آلمان پس از جنگ بود. اندرس نیز مانند هاینریش بل و گونتر گراس یکی از برجسته ترین و سازنده ترین منتقدان دموکراسی نوپای جمهوری فدرال بود. در سال های پس از جنگ ، اندرس به تأسیس ادبیات جدید آلمانی برای دموکراسی کمک کرد و یکی از رمان های متعدد وی ، سانسیبار ، (ترجمه به پرواز به دور و اکنون توسط توبی پرس دوباره منتشر شد) به هر زبان اصلی ترجمه شد و پرفروش ترین کتاب بین المللی. آندرس ، استاد سبک ، یکی از بهترین نویسندگانی است که آلمان از جنگ جهانی دوم دیده است. نه زنگبار آفتابی بلکه بی روح در دریای بالتیک زمینه دیدار اتفاقی پنج نفری را فراهم می کند که سرنوشتشان در این روز سرد و خنک در پاییز 1937 با هم گره خورده است. زندگی هر یک از آنها تحت تأثیر یک سیستم ترور است همانطور که خواننده در کتاب می فهمد ، توسط نازی ها توسط "دیگران" حفظ می شود. هر قهرمان داستان دلایل خاص خود را برای تلاش برای فرار دارد. گرگور کارمند جوان ناامید می خواهد برای فرار از وظیفه سازماندهی مجدد مقاومت رریک برای حزب کمونیست به سوئد برود. آنچه مانع فرار ماهیگیر کمونیست نودسن می شود ، تصوری است که همسر ذهنی وی ، برتا ، ممکن است پس از آن از زندگی او تحت نازی ها بترسد. شاگرد نودسن ، یک جوان 15 ساله بی نام ، آرزو دارد که خانه پدر و مادر محافظه کار خود را به قصد زنگبار آرمانشهر ترک کند. کشیش هلندر برای نجات مجسمه کوچک ، که توسط نازی ها به عنوان "هنر منحط" شناخته شده است ، قبلا با گذر از دریای بالتیک راهی شده بود. سرانجام ، زن جوان یهودی جودیت لوین وجود دارد که می خواهد از اخراج قریب الوقوع فرار کند.