بحرانهای بزرگ تاریخ، چهرهای ژانوسی دارند. از سویی ریشه در گذشته دارند، به این معنا که محصول مجموعهای از ناکامیها، ناکارآمدیها، ناهماهنگیها و ناشایستگیهایی هستند که طی سالیان دراز انباشته شده و لاینحل باقی ماندهاند. چنانکه جرد دایموند به ظرافت اشاره کرده: «بحرانهای معدودی بهطور غیرمنتظره و بدون پیشینه رخ میدهند» و «برعکس اکثر بحران های فردی و ملی، نتیجۀ نهایی تغییرات تطوری بودهاند که در سالیان مختلف بسط مییابند.» بنابراین، «بحران در واقع نوعی درک ناگهانی یا اقدام ناگهانی نسبت به فشارهایی است که در خلال مدتهای مدید شکل گرفتهاند.» (دایموند، ۱۳۹۸: ۲۲-۲۳) اما بحران ها از سوی دیگر، آبستن تحولات بزرگ آیندهاند. بحران های بزرگ در طول تاریخ، سرمنشأ تصمیمات، تغییرات، بازنگریها و بازآرایشهای بزرگ بودهاند. پس فهم بهتر بحران، هم به درک بهتر گذشته در بستر وضعیت کنونی مدد میرساند و هم میتواند به ساختن بهتر آینده کمک کند. شاید معنای جملۀ عجیب وینستون چرچیل که گفته بود: «هرگز اجازه نده یک بحران خوب هدر برود» همین باشد. امید است دستاوردهای سیاستگذارانۀ تحلیل ارائهشده در این کتاب بتواند بر جهت این تغییرات در کشور ما اثرگذار شود و به بازاندیشی و بازسازی نظام حکمرانی کشور، برای امروز و فردای ایران و ایرانیان بینجامد.