این پرسش که معرفت چیست، تقریبا بهاندازۀ پرسشی مشهورتر، یعنی این پرسش که حقیقت چیست، دشوار است. در این کتاب، دربارۀ اموری بحث خواهد شد که مردم دورۀ مدرن آغازین نه نویسندگان معاصر و خوانندگان آنها معرفت تلقی میکردند. این کتاب سعی دارد تاریخی اجتماعیای ارائه کند که ملهم از نظریه است؛ نظریههای طبقاتی امیل دورکیم و ماکس وبر و همچنین صورتبندیهای متأخرتر فوکو و بوردیو. محدودههای زمانی این کتاب از یک سو نوزایی و از سوی دیگر روشنگری است. دورۀ مدرن آغازین در این کتاب از گوتنبرگ تا دیدرو را در بر میگیرد؛ به عبارت دیگر، از ابداع چاپ با حروف جابهجاییپذیر در آلمان در حدود سال 1450 تا انتشار دائرهالمعارف از دهۀ 1750 به بعد. یکی از اهداف کتاب را میتوان در واژهای واحد بیان کرد: «آشناییزدایی.» امید این است که به چیزی دست یابیم که فاصله گرفتن نامیده میشود، چیزی که باعث میشود آنچه آشناست، غریبه و آنچه طبیعی است، دلبخواهی به نظر برسد. هدف این است که نسبت به «نظام معرفتی»ای که در آن زندگی میکنیم، آگاهتر شویم. هنگامی که فردی درون یک نظام زندگی میکند، معمولا این نظام همچون نوعی «فهم عرفی» به نظر میرسد. تنها با مقایسه است که میتوانیم دریابیم این مورد خاص تنها یکی از نظامها در میان مجموعهای از نظامها است.