سیاست بینالمللی بر این اساس تعریف میشود که دولتها به دنبال کسب قدرت و امنیت برای خود هستند. آنها، به ائتلاف با یکدیگر روی میآورند و برای حفظ استقلال خود در مقابل دیگر دولتها، موازنه برقرار میکنند. توازن قدرت موجود میان سه کشور چین، ژاپن و آمریکا در شرق آسیا، در نهایت به موضعگیری دو قدرت تغییر یافت. آمریکاییها، در عرصۀ اقتصادی و اجتماعی، با چین قادر به برقراری ارتباط بودند و اتحاد خود با ژاپن را نیز حفظ کردند. این استراتژی، عناصری از رویکرد لیبرالی را دربرداشت و هستۀ مرکزی آن بر مبنای تحلیلهای واقعگرایانه بود. اما پیگیری رویکردهای واقعگرایانه نسبت به سیاست جهانی، سبب بیتوجهی به انبوهی از اطلاعات مهم میشود. واقعگراها، مطالعات خود را بر تعاملات دولت با دولت متمرکز میکنند. امروزه سرعت انتشار اطلاعات در شبکۀ اینترنت، بدینمعناست که حکومتها، کنترل کمتری در ارتباط با دستور کارهای سیاسی خود خواهند داشت. فنآوری اطلاعات و به ویژه اینترنت، اقدامات مربوط به هماهنگی را تسهیل و موضع فعالان حقوق بشر را تقویت نموده است. درک رابطۀ اطلاعات و قدرت در سیاست جهانی با جدا کردن سه بعد متفاوت اطلاعات امکانپذیر است. بعد اول، به جریانهای اطلاعات، همچون اخبار یا آمار مربوط میشود. بعد دوم اطلاعاتی است که در شرایط رقابتی به عنوان یک مزیت به کار گرفته میشود و معمولا کشورهای قدرتمندتر از چنین امتیازی بهرهمند میشوند. بعد سوم نیز اطلاعات استراتژیک است که سابقۀ آن به اندازۀ سابقۀ جاسوسی در زندگی بشر است. امروزه حجم فرآیند اطلاعات باعث عدم تمرکز روی آن شده است و حکومتهایی که قادر باشند نشانههای ارزشمند را از نشانههای بیارزش جداکنند، قدرت مییابند. مجموعۀ حاضر با موضوع قدرت در عصر اطلاعات مقالاتی با قدرت و محدودیتهای واقعگرایی؛ قدرت سخت و نرم آمریکا؛ اندیشهها و اخلاق؛ وابستگی متقابل؛ جهانی شدن و حکمرانی؛ و عمل و نظریه را دربردارد.