نگارنده در کتاب تاریخ کلیسای کاتولیک با روش نقد تاریخی، کلیسای کاتولیک را از آغاز تا کنون نقد کرده و نقاط ضعف و قوت آن را آشکار ساخته است. وی همچنین، پدیده هایی نظیر سرکوب فکری و دادگاه تفتیش عقاید، سوزاندن زنان ساحره، آزار و اذیت یهودیان، و تبعیض زنان ساحره، آزار و اذیت یهودیان، و تبعیض علیه زنان را بررسی کرده است. نگارنده در پایان نشان داده است اگر کلیسا بخواهد در هزاره سوم آیندهای داشته باشد باید چهار شرط را محقق سازد: 1- نباید به قرون وسطی یا دورهی نهضت اصلاح دینی یا عصر روشنگری بازگردد و به آنها عشق ورزد، بلکه باید کلیسایی باشد که ریشه در اصل مسیحی خود داشته باشد و بر وظایف کنونی خود متمرکز شود. 2- کلیسا نباید مردسالار و دل مشغول تصویرهای کلیشهای از زنان و زبان منحصرا مذکر و نقشهای از پیش تعیین شدهی مبتنی بر جنسیت باشد، بلکه باید کلیسایی اهل مشارکت باشد، که مقام را با فرهمندی تلفیق کند و زنان را در همهی خدمات کشیشی کلیسا بپذیرد. 3- نباید طرفدار امور تنگنظرانهی فرقهای و تسلیم انحصارات فرقهای، پیشفرضهای مربوط به مقامات و نفی مشارک شود، بلکه باید کلیسای جهانی و باز باشد، که از درون وحدتگرایی را محقق سازد و بسیاری از بیانات و اعمال وحدتگرا، نظیر انجام امور تبشیری، لغو همهی احکام تکفیر و تکمیل انجمن اخوتعشای ربانی را دنبال کند. 4- نباید اروپا محور باشد و ادعاهای انحارگرایانه مسیحی را مطرح کند و نوعی امپریالیسم رمی از خود نشان دهد، بلکه کلیسای اهل تسامح و جهان شمول باشد که برای حقیقت که همیشه مهمترین چیز است، احترام قائل است، بنابراین، باید بکوشد که از دیگر ادیان درس بیاموزد و به کلیساهای ملی، منطقهای و محلی خودمختاری بدهد”.