کتاب حاضر از یک مقدمه و سه فصل تشکیل شده است. در فصل نخست، نویسنده به شواهد جدید و مفصل دربارۀ افزایش نابرابری از دهۀ 1980 میپردازد و در فصلهای دوم و سوم به تجزیه و تحلیل منطق حاکم بر نظریۀ نشت اقتصادی یعنی اولویت کمک مالی به بنگاههای سرمایه و کاهش مالیات ثروتمندان برای ثروتمندشدن جامعه میپردازد و مدعاهای اصلی آن را مورد نقد قرار میدهد. چهار داعیۀ اصلی اقتصاد سرمایه سالار، که وی به چالش میکشدشان، عبارتند از: 1 )رشد اقتصاد غایت و مقصود سازماندهی اجتماعی و سیاسی است؛ 2 )افزایش مداوم مصرف ضامن خوشبختی است؛ 3 )نابرابری بخشی از طبیعت انسان است؛ 4 )رقابت یکی از پیش شرطهای عدالت اجتماعی است. به طور کلی، باومن ضمن نقد گسترده و مفصل مصرفگرایی و شرحی نافذ و انتقادی از زیرساخت اخلاقی و منطقیای که نابرابری حاکم برجامعۀ بازار در دورۀ معاصر را وجاهت میبخشد، ارائه میکند.