پینگ" قورباغه بود، او با یک پرش، به راحتی، دو متر و هفت سانتیمتر میپرید، که البته رکوردی منحصر به فرد بود. او از پریدن لذت میبرد اما به تازگی با مشکل بزرگی مواجه شده بود و آن کمبود آب بود. پینگ برای این که بتواند بپرد به آب احتیاج داشت و برکۀ محل زندگی وی در حال خشک شدن بود. او تصمیم گرفت برای یافتن آب و تحقق بخشیدن به رویای خویش، که جهشهای بلند بود، به سفر برود. پینگ به راه افتاد اما هیچ مکانی را نمیشناخت و همین موجب ترس وی شده بود. او سرانجام با جغدی آشنا شد که حاضر بود در سفر، او را همراهی کند. پینگ تحت تعلیمها و درسهای جغد آموخت که چگونه بر ترس خود غلبه کند، شجاعت داشته باشد، مراقب باشد، بر موانع غالب شود، به صدای دل خویش گوش کند، آگاهی به دست آورد و... وی سرانجام به مقصود خویش رسید؛ رودخانه را یافت و با جریان آن همراه شد...