قوت یک سازمان به انسانهایش است. زمانی که سازمان از افراد هوشمند، پرتلاش و نوآوری برخوردار باشد و این افراد با تمرکز و علاقه کافی، در جهت اهداف سازمان گام بردارند، سازمان میتواند با سرعت بالایی گامهای پیشرفت را طی کند و در محیط دانشبنیان و به شدت رقابتی امروز، به سمت سرآمدی حرکت کند. اما رخداد همه این موارد به همراه هم، از یک سیستم معمولی مدیریت منابع انسانی که نگاهی کاملا مساواتگرایانه دارد، نه بر میآید و نه انتظار میرود. بعلاوه، سازمان برای داشتن عملکردی در سطح عالی، لازم است که به طور مستمر این حالت را حفظ نماید. کارکردهایی که هر دو تحت عنوان مدیریت استعداد در سازمانها معرفی میشوند. از ابتدای زمانی که بحث مدیریت استعداد در سازمانها طرح شد، سوالاتی اینچنینی مطرح شدهاست. مانند هر تغییر دیگری در سازمان، دانستن دلیل زیربنایی اعمال تغییر یکی از مهمترین عواملی است که موجب پذیرش تغییر در دیگران میشود. بحث مدیریت استعداد در سازمانها به شکل فعلیاش یکی از پیامدهای اقتصاد دانشمحور است. پس از گذر از دوره اقتصاد صنعتی و با اهمیت یافتن بحث اطلاعات و تسریع سرعت تولید دانش در صنایع مختلف و افزایش شدید رقابت در حوزههای مبتنی بر صنایع دانشبنیان، نیاز به نیروی کاری حرفهای که از دانش و مهارت مورد نیاز سازمان برخوردار باشد، شکلی بسیار جدی به خود گرفت و با عبارت ”جنگ استعدادها“ به جهانیان معرفی شد....