در اواسط دههی هشتاد، نوعی شیوهی تئاتری در اروپا و بهخصوص در آلمان شکل گرفت که با تئاتر سنتی دهههای گذشته فاصله داشت؛ نوعی از تئاتر که با استفاده از تکنیکهای فراوان دیجیتالی و با استفاده از امکانات رسانههای مختلف در صحنه، تحسین بسیاری از منتقدان تئاتر را برانگیخت. در سال 1999، هانس تیس لمان، پروفسور و پژوهشگر تئاتر در دانشگاه فرانکفورت آلمان، برای اولین بار اصطلاح تئاتر پستمدرن را برای اینگونه سبک تئاتری انتخاب کرد. در زمان بسیار کوتاهی، این تئوری پروفسور آلمانی در تمام دنیا مورد استقبال قرار گرفت. در اینگونه نمایشها، دیگر متن نمایشنامه بر روی صحنهپردازی (توضیح صحنه) و سایر اجزای اجرایی نمایش تمرکز آنچنانی ندارد. در حقیقت، نمایشنامه دیگر همچون گذشته سهم ادبی ندارد و تنها برای بازی بازیگران نوشته شده است. در این فرم نمایشی همچون سبکهای کهن، بهخصوص تئاتر یونان باستان، از طراحی صحنه و نورپردازی و... خبری نیست و بار تمام این عوامل بر روی دوش بازیگران - و گاه همسرایان - قرار میگیرد. در حقیقت، این همان شیوهای است که ما در تئاتر برشت نیز با آن روبهرو هستیم و اتفاقا تئاتر پستمدرن نیمنگاهی هم به تئاتر برشت دارد و مدام گوشزد میکند که تماشاگر به دیدن یک تئاتر آمده است و نه چیز دیگری.