هرچند قصه گویی سابقه ی دیرینه ای در ایران دارد، "داستان کوتاه" شکل هنری تازه ای است که پیشینه ی آن به سال 1300 شمسی برمی گردد، یعنی به زمانی که محمدعلی جمال زاده نخستین مجموعه داستان خود، "یکی بود، یکی نبود" را به چاپ سپرد. بی شک داستان کوتاه یکی از جدی ترین جلوه های تجدد در ادبیات منثور ایران است. حسن میرعابدینی در مقدمه کتاب، علی اکبر دهخدا را با چرند و پرند هایش در صوراسرافیل، صاحب تاثیر در در داستان نویسی جدید ایران می داند. او همچنین از محمدعلی جمال زاده و یکی بود یکی نبودش، به عنوان اولین داستان گونه های کوتاه فارسی یاد می کند. اما با این حال چون در کتاب خود به ادبیات مدرن ایران نظر دارد (با این فرض که جمال زاده نقطه پایان ادبیات مشروطه است)، کتاب را با داستانی از صادق هدایت آغاز می کند که آغازگر راستین ادبیات جدید ایران است. می توان در مورد کم و کیف نظر میرعابدینی بحث کرد، اما در اصل این جریان که او با رویکردی دقیق و حساب شده، طرح آنتولوژی داستانی خود را ریخته، تغییری به وجود نمی آید. افزون بر این او در مقدمه کتاب مبنای انتخاب های خود را مشخص کرده است که به روشنی جهت گیری های او را در دوره های مختلف آشکار می سازد. میرعابدینی در هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی، با ادبیات جدید ایران در میانه دهه نخست سده حاضر آغاز می کند و تا ابتدای دهه هشتاد پیش می آید، او ۶۰ داستان کوتاه از شصت نویسنده که در این فاصله زمانی آثارشان را منتشر کرده اند، انتخاب کرده و هر داستان را با مقدمه و موخره ای کوتاه بانظمی زمانی و نسلی، پیش روی مخاطب می گذارد. یادداشت مقدمه هر داستان به معرفی نویسنده پرداخته و یادداشت موخره هر داستان ویژگی های داستان که اغلب از شاخصه های آشنای کار آن نویسنده نیز هست، می پردازد. این یادداشت ها با نهایت ایجاز نوشته شده اند اما اصلی ترین اطلاعاتی را که درباره نویسنده و اثرش باید در اختیار نویسنده بگذارند، به خوبی ارائه می کنند.