وقتی به دنیای غرب میاندیشیم ذهنمان به حسب ظاهر متوجه برخی از نقاط جهان میشود، ولی در واقع به فرهنگ و تمدنی باید نظر داشت که از اروپا و آمریکا برخاسته و جهان را در خود گرفته است. بنابراین با توجه به این تعریف، دنیای غرب نمیتواند مبین مکانی مشخص باشد. غرب به این معنا در همه جا هست و تجدد و پیشتازی هم ثمره آن است. چنین غربی بیانگر شیوه تفکری است که ممکن است در بسیاری از نقاط محدود و وسیع شرق جغرافیائی هم حاکم باشد. از شیوه خانهآرائی جدید که برای مثال در ایران با صندلی لهستانی آغاز شد بگیرید تا نحوه راه بردن کشورها که تقریبا همه به لحاظ ساختاری کم و بیش غربیاند. امروزه غرب بیشتر یک مفهوم ایدئولوژیک است تا جغرافیائی. دنیای غرب در جغرافیای سیاسی معاصر محدودهئی را نشان میدهد که شامل نیمکره شمالی، اروپای غربی، ژاپن، ایالات متحد و بسیاری کشورهای شرقی میشود. به این ترتیب غرب را باید مفهومی دانست که گسترش و حتی رشد مهارنشدنی فرهنگ و تمدن و اخلاق و اطوار و رفتارش با ابزارهای پیچیده فوق مدرن به همه جهان نظر دارد.برخی از اندیشمندان و محققان کشورهای شرقی از جمله ایران به این پدیده که میرود شرق را کاملا در خود بگیرد با دیده حیرت مینگرند و بر آن اندیشه میگمارند، در این زمینه به تحقیق و تتبع میپردازند، در فرهنگ و تمدن و دانش وتاریخ غرب مطالعات وسیع میکنند که دیگران بدانان عنوان «غربشناس» میدهند؛ اصطلاحی که آن را به قیاس «شرقشناس» ساختهاند. حال آن که هیچ شرقی را نمیتوان غربشناس معرفی کرد، زیرا اصولا چیزی به نام غربشناسی بدانگونه که در شرقشناسی معمول بوده و هست، وجود نداشته و ندارد و پیشتازی تصاعدی غرب از شرق این شناخت اندک را هم به تدریج کمتر کرده و خواهد کرد. شما کدام شرقی را میتوانید به انگشت بنمایانید که به شناخت موضوع نامکشوفی در غرب، آن گونه که شرقشناسان غربی انجام دادند، نایل آمده باشد.