شاید کمتر کسی باشد که داستان ایرانی خوانده باشد و نام هوشنگ گلشیری را نشنیده باشد.نویسنده ای ارزنده که در اوج قله تکنیک و ساختار داستان کوتاه و بلند فارسی قرار گرفته و با تکیه به زبان و فرم و کشف چشم اندازهای تازه همواره جایگاه خود را در نهایت بدعت و استواری در ادبیات داستانی ایرانی حفظ کرده است .اما داستان نهایت ذوق و قریحه گلشیری نیست.گلشیری فعالیت ادبی خود را از شعر آغاز کرد و در دهه چهل چند شعر در نشریات معتبر ادبی زمان خود به چاپ رسانید.میزان آگاهی او به ادبیات کلاسیک ایرانی مثال زدنی است و در همین راستا تسلط بالای او در نقد ادبی و همچنین در مورد زبان شعر کلاسیک را میتوان در دو مقاله بلند در باره شعر در کتاب در ستایش شعر سکوت دید. در کتاب در ستایش شعر سکوت گلشیری در دو مقاله مندرج ،به تحلیل شعر منصور اوجی میپردازد و این موضوع را بستری میکند تا نظریات خود را در مورد اسلوب و نقد شعر مطرح کند.نظریاتی که وارد همه ابعاد فنی و محتوایی شعر شده و در جای جای کتاب میتوان رویکرد وی را نسبت به هنر شعر مشاهده کرد. کتاب در کتاب در ستایش شعر سکوت تنها کتاب گلشیری است که در مورد نقد ادبی و شعر به صورت نظری سخن گفته است.