کتاب دختر زرین چشم، اثر انوره دوبالزاک، رمان نویس فرانسوی با سبک رئالیسم اجتماعی است که این بار راز مردی جوان به نام هانری دومارسه را برملا می کند. آیا هانری فرزند عشق است یا پسری نامشروع... مسلّما از وحشت انگیزترین مناظر در پاریس، سیمای مردم فرانسه است؛ مردمی رنجور، رنگ پریده و آفتاب سوخته. پاریس سرزمینی گسترده که دائما متأثّر از طوفان منافع است. در چنین شرایطی، در حالی که مرگ همچون دروگری، انسان ها را بیش از جاهای دیگر درو می کند، به همان تعداد متولّد می شوند. از تمام منافذ این چهره های خمیده، ذکاوت و سمومی که مغزشان را آکنده است تراوش می کند. این ها چهره و قیافه نیستند، بلکه نقاب هایی از ضعف، قدرت، شادی و ریا هستند که همگی علائمی از حرصی ماندگار را در خود جای داده اند. این ها چه می خواهند؟ "زر یا شهوت"؟ برخی مطالعات بر روح پاریس می تواند بیانگر دلایل رنجوری چهره هایی باشد که یا جوان هستند یا پیر. جوانانی رنگ پریده و پیرانی بزک کرده که می خواهند جوان به نظر برسند. غریبه های ظاهربینی که این مردگان زنده را می بینند، در ابتدا از این پایتخت و از این آتلیه بزرگ لذّت ها احساس انزجار می کنند، امّا به زودی خود آن ها نیز نمی توانند از آن خارج شوند و می مانند تا با کمال میل تغییر قیافه دهند. کلمات اندکی برای توجیه فیزیولوژیکی رنگ دوزخی چهره های مردم پاریس کفایت می کند و به همین دلیل است که از سر شوخی نام "جهنّم" را به آن داده اند.