کتاب نامه های آقای پاول نوشته ی مونیکا مارون، سرگذشت پدربزرگ دختری به نام مونیکا را در زمان جنگ جهانی دوم روایت می کند که به دلیل ملیت لهستانی - یهودی از برلین اخراج و به یک کمپ فرستاده می شود. مونیکا تنها تصاویری سیاه و سفید از پدربزرگش پاول در ذهن دارد. او پس از مدت ها به طور اتفاقی نامه های آقای پاول (Pawels Briefe) را که برای مادرش هلا نگاشته بود، می یابد و تصمیم می گیرد تا در گذشته ی مه آلود خانواده اش کاوش نماید و آن را از میان ابهام و شایعه بیرون آورد. او از زبان و تصاویر یادها، زندگی خویش را از نو می سازد و آن را با زندگی مادرش پیوند می دهد. بدین ترتیب تصویری از یک خانواده در طی بیش از سه نسل و هم زمان با آن هم برشی طولی از تاریخ آلمان در قرن بیستم پدید می آید. مونیکا مارون (Monika Maron) با شگرد ترکیبی روایتش موفق می شود از تکه های لحظات و تصاویر، جهان های زندگی متضادی را به تصویر بکشد و آن ها را با هم مرتبط سازد: حقیقت زندگی لهستانی - یهودی آقای پاول و همسرش خانم یوزفا از یک سو، زندگی تحت تأثیر کمونیست واقع شده ی هلا که از سوسیالیسم دفاع می کند، از سویی دیگر و سرانجام هم واقعیت زندگی خود نویسنده که کودک جنگ بوده است.