همزمان با وجود مه زردرنگ و متراکمی در خیابان های لندن، مالیخولیایی عمیق بر شرلوک هلمز-که در خلسه ای ناشی از کوکائین غرق است-چیره می شود. حال شرلوک را تنها ملاقات زنی زیبا اما پریشان به نام ماری مورستان می تواند بهتر کند؛ زنی که پدرش ده سال پیش ناپدید شد. چهار سال پس از این اتفاق، او هر سال هدیه ای نفیس دریافت می کرد: مرواریدی بزرگ و درخشان. اکنون این زن، دعوت نامه ای عجیب دریافت کرده تا فرستنده ی ناشناس این هدیه ها را ملاقات کند و از هلمز و واتسون می خواهد که او را در این دیدار همراهی کنند. بازپرسی ها و تحقیقات پس از این ماجرا، شامل شخصیت ها و اتفاقات هیجان انگیز زیادی چون زنی در اشتباه، گنجی به سرقت رفته، تبهکاری خشن با پای چوبی، سگی باوفا و مفید به فایده و رابطه ای عاشقانه می شوند. کار به جایی می رسد که شرلوک هلمز که همیشه از همه چیز بیزار و خسته است، در نقطه ای از داستان اذعان می کند که: «این شگفت انگیز است!»