میارا کویین، بهترین دوست برانا است. میارا و کانر تقریباً هر روز همدیگر را می بینند چرا که کانر، گردشگرها را به گشت با شاهین ها می برد و میارا هم راهنمای آن ها برای اسب سواری در دشت های اطراف است. میارا بسیار جذاب و زیباست اما این موضوع چندان برای کانر اهمیتی نداشته است؛ تا این که کانر بر اثر حادثه ای تا آستانه ی مرگ پیش می رود و بعد از آن، شکل رابطه اش با میارا عوض می شود. زن های زیادی با کانر دمخور بوده اند اما هیچ کدامشان تا به حال به قلب او راه نیافته بودند. با این حال، میارا از ترس از دست دادن دوستی اش با کانر، نمی خواهد که رابطه اش با او جدی تر شود. اما کانر خیلی زود از واقعیت احساس و عزم جزم خود آگاه می شود. زمانی که گذشته ی کانر مانند مِه ای سنگین بر زندگی اش سایه می افکند و تمام چیزهای بارزش زندگی اش را تهدید به نابودی می کند، او برای غلبه بر مشکلات، به تمام دوستان و اعضای خانواده اش نیاز خواهد داشت.