بیست سال از زمان گم شدن پسری بیست ساله به نام چارلز مککنزی جونیور و یا مک می گذرد. او که در شُرُف فارغ التحصیلی بود و در دانشکده ی حقوق دانشگاه دوک نیز پذیرفته شده بود، یک روز بدون هیچ صحبتی با هم اتاقی هایش از آپارتمانشان در منهتن بیرون آمد و هیچ وقت برنگشت. با این حال، او هر سال یک بار در یک روز دوشنبه با مادرش تماس می گیرد. او هر دفعه به مادرش اطمینان می دهد که حالش خوب است، از سوال های بی شمار مادر طفره می رود و تلفن را قطع می کند. حتی مرگ پدر مک در حادثه ی یازده سپتامبر هم در این روند، تغییری ایجاد نکرد. خواهر مک، کارولین، اکنون 26ساله است و در کارهای حقوقی فعالیت دارد. او تاکنون دو تراژدی خانوادگی را از سر گذرانده اما می داند که تا برادرش را پیدا نکند، مشکلات عاطفی و روحی اش حل نخواهند شد و او نخواهد توانست که به زندگی اش برسد. جست و جوی کارولین برای پیدا کردن مک، او را وارد دنیای خطرناک رازهایی می کند که نباید فاش شوند.