داستان نمایشنامه ی آخر بازی، بعد از وقوع فاجعه ای آخرالزمانی شروع می شود؛ فاجعه ای که اطلاعات و جزئیات زیادی از آن به مخاطب داده نمی شود. هَم به همراه خدمتکارش، کلاو، پدرش، نگ و مادرش، نل در خانه ی خودش گیر افتاده است. ساموئل بکت که خود از طرفداران دوآتشه ی شطرنج بود، در این نمایشنامه، لحظات پایانی شطرنج را با آخرین روزها و ساعات زندگی مقایسه کرده است. بکت دریافته بود که مرگ، نتیجه ی نهایی است و صرف نظر از این که آدم چگونه بازی کرده باشد، درنهایت خواهد مرد. نمایشنامه ی آخر بازی—و یا دست آخر—ابتدا به زبان فرانسوی نگارش یافت و سپس توسط خود بکت به انگلیسی برگردانده شد. این اثر که نقطه ی اوجی در سبک مینیمالیستی بکت به حساب می آید، ذات و سرشت بدون نقاب بشر را در مواجهه با مرگی قریب الوقوع به زیباترین شکل ممکن به تصویر می کشد.