کتاب پیش رو یک اثر روانشناسانه و همزمان سیاسی است که به یکی از مردان سرشناس اما بدنام تاریخ اختصاص یافته است. موسولینی، مردی که جنایاتی غیرانسانی را مرتکب شد و بااینحال نامزد جایزهی صلح نوبل شد. نام موسولینی با فاشیسم گره خورده است و او هرچند اقداماتی شرورانه مرتکب شد، اما در مسیری که پیش گرفته بود با موفقیت پیش رفت. در روند اسطورهسازی از شخصیت موسولینی محصلی پرسیده بود: ” چگونه قدرت را کسب کردند؟” دیگری پاسخداده بود: ” از بس مطالعه میکردند. هرگز نمیخوابیدند. هر ده دقیقه یکبار پلکها را بازوبسته میکردند و باز مثل دستهگل سرکارشان میرفتند. ماندولین هم میزدند! ”زمانی که مخالفانش میکوشیدند به مدد اطلاعرسانی شهری مانع فرهنگی برای پیروزی او دستوپا کنند، آن فرزند خلف کلیسا زیرپیراهنی چرک و پارهپوره به تن کرد، روی تراکتور پرید و جهت خشککردن برنجزارهای منطقهی ورچلی و مبارزه با آفت پشه، گازش را گرفته بود. چند میلیون روستایی را به سوی پیراهنهای سیاه فاشیسم کشید!